ای تو عشق اولین و آخرین، دارم هوایت
ای تو عشق اولین و آخرین، دارم هوایت
هر چه دارم یا ندارم جمله قربان لقایت
آمدم تا مست آن زلف سمن بوی تو گردم
هر که بیند چهره ات را می دهد جانش برایت
آن غزل هایی که از لبهای شیرین تو ریزد
هر که آن را بشنود دیگر نمی گردد جدایت
تا قیامت شکر دست صنع را گویم که چون او
این چنین نقشی زده از سر گرفته تا به پایت
چشم زیبا،گونه خوشتر،لب اناری،موی مشکین
گر دهد دستم ، کنم کل جهان را هم فدایت
آرزو دارم شبی چون نور مه بر ما بتابی
تا که مجنون گردم و مستی کنم از این عطایت...
هر چه دارم یا ندارم جمله قربان لقایت
آمدم تا مست آن زلف سمن بوی تو گردم
هر که بیند چهره ات را می دهد جانش برایت
آن غزل هایی که از لبهای شیرین تو ریزد
هر که آن را بشنود دیگر نمی گردد جدایت
تا قیامت شکر دست صنع را گویم که چون او
این چنین نقشی زده از سر گرفته تا به پایت
چشم زیبا،گونه خوشتر،لب اناری،موی مشکین
گر دهد دستم ، کنم کل جهان را هم فدایت
آرزو دارم شبی چون نور مه بر ما بتابی
تا که مجنون گردم و مستی کنم از این عطایت...
۲.۷k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.