روزی لیو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زن
روزی لیو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد.زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بدو بیراه گفتن کرد.بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد.تولستوی کلاهش را از سرش برداشت ومحترمانه معذرت خواهی کردو در پایان گفت 《مادمازل من لیو تولستوی هستم》زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کردو گفت 《چرا شما خودتان را زود معرفی نکرده اید》《تولستوی در جواب گفت شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این را ندادید!》
۴۲۵
۰۷ مهر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.