کاش میتونستم حرفایی که تودلم جمع میشه و فکرایی که به سرم
کاش میتونستم حرفایی که تودلم جمع میشه و فکرایی که به سرم میزنه روبه زبون بیارم؛ شایداونوقت همه چی راحت تر وبهترپیش میرفت!
اینکه دربرابر هراتفاقی سکوت میکنم وبعدازیه نگاه نسبتاطولانی اون اتفاق و آدماشو کنارمیزارم اصلاخوب نیست؛
تازه میفهمم بی حسی شبیه به بی رنگ بودنه مثل آب میمونه بدون رنگ ومزه اماازیه جایی به بعدمیفهمی
دوسومِ وجودته...
⁰⁰/⁵/¹
¹¹.⁵⁹
اینکه دربرابر هراتفاقی سکوت میکنم وبعدازیه نگاه نسبتاطولانی اون اتفاق و آدماشو کنارمیزارم اصلاخوب نیست؛
تازه میفهمم بی حسی شبیه به بی رنگ بودنه مثل آب میمونه بدون رنگ ومزه اماازیه جایی به بعدمیفهمی
دوسومِ وجودته...
⁰⁰/⁵/¹
¹¹.⁵⁹
۸.۸k
۳۱ مرداد ۱۴۰۰