عصر عاشورا که دیگر تمام مردان اصحاب و اهل بیت (علیهم السل
عصر عاشورا که دیگر تمام مردان اصحاب و اهل بیت (علیهم السلام) به شهادت رسیده بودند، امام حسین (علیه السلام) به خواهر خود حضرت زینب (علیها سلام) فرمودند: «جامهای فرسوده و کهنه برایم حاضر کن که بهایی نداشته باشد؛ تا وقتی کشته میشوم، آن را از بدنم بیرون نیاورند و مرا عریان نیفکنند!»
.
حضرت زینب (علیها سلام) جامه را حاضر کرد؛ امّا چون بر بدن آن حضرت تنگ میافتاد، فرمودند: «این جامهی اهل ذمّت است. از این وسیعتر باید باشد.» پس رفتند و جامهای وسیعتر از آن آوردند، و امام اطراف آن را با دست پاره پاره کرد تا بهایش کمتر باشد! سپس آن جامهی فرسوده و پاره را بر تن کردند و بر روی آن جامهای دیگری پوشیدند و زرهی کوتاه در بر نمودند و سلاح جنگ را بر روی آن بستند.
.
در این هنگام صدای شیون و ضجّه از اهل بیت امام برخاست. حضرت سیّدالشهدا (علیه السلام) بر در خیمه آمدند و به خواهرشان زینب (علیها سلام) فرمودند:
.
نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغیرَ حَتّی اُوَدِّعَهُ
.
فرزند کوچک مرا بیاور تا با او وداع کنم
.
وقتی آن طفل شیرخوار را ـ که شش ماه بیشتر از عمر شریفش نمیگذشت ـ آوردند، حضرت سیّدالشهدا (علیه السلام) او را روی دست گرفتند و فرمودند:
.
وَیْلٌ لِهَؤُلاءِ الْقَوْمِ اِذْ کَانَ جَدُّکَ مُحَمَّدٌ خَصْمَهُمْ
.
وای بر این گروه در آن روزی که جدّ تو محمّد (صلی الله علیه و آله) دشمنشان باشد.
.
سپس حضرت رو به میدان و طلب آب برای طفل صغیر خویش فرمودند. در آن ساعت، حضرت علی اصغر (علیه السلام) مشغول به آوازهای کودکانهی خویش بود. امام دهان مبارکش را به دهان طفل نزدیک کرد تا از لعاب دهان او بنوشد؛ امّا ناگهان حرملة بن کاهل اسدی ـ لعنة الله علیه ـ حلقوم نازک طفل بیگناه را هدف تیر قرار داد ـ فَوَقَعَ فی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ ـ و آن تیر در گودی گلوی کودک جای گرفت و او را ذبح کرد....
.
امام حسین در حالی که به شدّت مصیبتزده شده بود به حضرت زینب فرمودند: «خُذیهِ ـ او را بگیر.» سپس دستان خویش را زیر گلوی علی اصغر بردند، و هرگاه که از خون لبریز میشد، به سوی آسمان میپاشیدند و میفرمودند:
.
هَوْنُ ما نَزَلَ بی اِنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ تَعالی...
.
آنچه سبب میشود که این بلاها را بر خود هموار سازم، این است که همه در منظر خدای تعالی است...
________________________
#محرم
.
حضرت زینب (علیها سلام) جامه را حاضر کرد؛ امّا چون بر بدن آن حضرت تنگ میافتاد، فرمودند: «این جامهی اهل ذمّت است. از این وسیعتر باید باشد.» پس رفتند و جامهای وسیعتر از آن آوردند، و امام اطراف آن را با دست پاره پاره کرد تا بهایش کمتر باشد! سپس آن جامهی فرسوده و پاره را بر تن کردند و بر روی آن جامهای دیگری پوشیدند و زرهی کوتاه در بر نمودند و سلاح جنگ را بر روی آن بستند.
.
در این هنگام صدای شیون و ضجّه از اهل بیت امام برخاست. حضرت سیّدالشهدا (علیه السلام) بر در خیمه آمدند و به خواهرشان زینب (علیها سلام) فرمودند:
.
نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغیرَ حَتّی اُوَدِّعَهُ
.
فرزند کوچک مرا بیاور تا با او وداع کنم
.
وقتی آن طفل شیرخوار را ـ که شش ماه بیشتر از عمر شریفش نمیگذشت ـ آوردند، حضرت سیّدالشهدا (علیه السلام) او را روی دست گرفتند و فرمودند:
.
وَیْلٌ لِهَؤُلاءِ الْقَوْمِ اِذْ کَانَ جَدُّکَ مُحَمَّدٌ خَصْمَهُمْ
.
وای بر این گروه در آن روزی که جدّ تو محمّد (صلی الله علیه و آله) دشمنشان باشد.
.
سپس حضرت رو به میدان و طلب آب برای طفل صغیر خویش فرمودند. در آن ساعت، حضرت علی اصغر (علیه السلام) مشغول به آوازهای کودکانهی خویش بود. امام دهان مبارکش را به دهان طفل نزدیک کرد تا از لعاب دهان او بنوشد؛ امّا ناگهان حرملة بن کاهل اسدی ـ لعنة الله علیه ـ حلقوم نازک طفل بیگناه را هدف تیر قرار داد ـ فَوَقَعَ فی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ ـ و آن تیر در گودی گلوی کودک جای گرفت و او را ذبح کرد....
.
امام حسین در حالی که به شدّت مصیبتزده شده بود به حضرت زینب فرمودند: «خُذیهِ ـ او را بگیر.» سپس دستان خویش را زیر گلوی علی اصغر بردند، و هرگاه که از خون لبریز میشد، به سوی آسمان میپاشیدند و میفرمودند:
.
هَوْنُ ما نَزَلَ بی اِنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ تَعالی...
.
آنچه سبب میشود که این بلاها را بر خود هموار سازم، این است که همه در منظر خدای تعالی است...
________________________
#محرم
۱.۲k
۱۷ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.