شايد امشب مثل هر شب باز، سازم بشكند
شايد امشب مثل هر شب باز، سازم بشكند
من كه مي سازم ولي تا كي بسازم بشكند؟
ذوق من در گريه ي ديوانگي گل مي كند
مي شود گاهي دل زنجير بازم بشكند؟
آسماني كن چراغ جادوي خورشيد را
تا طلسم شوم شب هاي درازم بشكند
آنقدر خشك است دين من كه هنگام ركوع
شايد از ده جا تن ترد نمازم بشكند
روز مرگم مي رود خط سياهي تا خدا
در ميان راه اگر صندوق رازم بشكند
در همين تنگ آشيان خود بميرم بهتر است
من كه مي ترسم سر پرهاي نازم بشكند
💜🌸💜
من كه مي سازم ولي تا كي بسازم بشكند؟
ذوق من در گريه ي ديوانگي گل مي كند
مي شود گاهي دل زنجير بازم بشكند؟
آسماني كن چراغ جادوي خورشيد را
تا طلسم شوم شب هاي درازم بشكند
آنقدر خشك است دين من كه هنگام ركوع
شايد از ده جا تن ترد نمازم بشكند
روز مرگم مي رود خط سياهي تا خدا
در ميان راه اگر صندوق رازم بشكند
در همين تنگ آشيان خود بميرم بهتر است
من كه مي ترسم سر پرهاي نازم بشكند
💜🌸💜
۱.۵k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.