به تماشا سوند

به تماشا سوڪَند
و به آغاز ڪلام
و به پرواز ڪبوتر از ذهن
واژه‌اے در قفس است!
حرف هایم مثل یڪ تڪه چمن روشن بود
من به آنان ڪَفتم:
آفتابی لبِ درڪَاه شماست
ڪه اڪَر در بڪَشایید
به رفتار شما مۍتابد...



#سهراب‌_سپهرے
دیدگاه ها (۰)

دیگرم گرمی نمی بخشی عشق،ای خورشید یخ بسته سینه ام صحرای نومی...

تمام این پاییز راصرف گردآوری کلمه خواهم کردکه وقتی زمستان رس...

عشق‌های معصوم، بی‌کار و بی‌انگیزه‌اندو دوست داشتن، از سفرهای...

اینک من و توایم دو تنهای بی‌نصیبهر یک جدا گرفته ره سرنوشت خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط