خلاصه بگویم برایتان

خُلاصه بگویَم برایِتان...!
دِلبَر اَز آن دَستِه مَرد هایی اَست کِه رَنگِ لِباس هایَش را با حالُ روزَت سِت می کنَد..!
مَثَلاً سَبز که می‌پوشَد آدَم به یادِ جَنگل هایِ شُمال ..به عشقِ بویِ هیزُمِ نَم زَده می دَوَد در آغوشش.. مَست می شَوَد...!
یا آنگاه که آبی بَر تَن می‌کنَد فارغ از هَر کار و مَشغله ای دِل پَر می زَنَد برایِ پَرواز در آسمانِ تَنَش...!
قِرمز را که نَگویم برایِتان...
مَگر می‌شَوَد آن هَمه عِشق را که تَن پوشَش شده ..دید و برایَش نَمُرد...؟!
اَز هِیبَت و غُرور مَردانه اَش کِ پُشتِ تیرگیِ لِباسِ مِشکی..سَرازیر می شود برایِ بی کَسی هایَم...!
عِشق یَعنی بُزرگ مَردانِ کوچَکی که آغوشِشان ما را از داشتَنِ هَر چیزِ دیگر بی نیاز میکُنَد...!
خُـدا بـَرایِ دِلِ مَن تـُــو را نِگَه دارَد...ღ

روزِت مُبآرَک مَردِ مـَن:)ღ
1399/12/6
17:17
دیدگاه ها (۱)

هیچوقت دلخوشی ڪسی رو ازش نگیرین این دلخوشی میتونه: یه سلام ی...

میگذَره ماه و سال، همش دَرگیرِ کار و بار نِمیدونَم پَس کِی و...

تا حالا برای کسی یار بودی؟ این سوال رو‌ وقتی ازش پرسیدم که د...

𝐿𝑜𝑣𝑒 𝑦𝑜𝑢 𝑖𝑛 𝑎𝑚𝑜𝑣𝑛𝑡 𝑜𝑓 𝑦𝑜𝑢𝑟 𝑤𝑖𝑛𝑘𝑠•• بِه تِعدادِ تَمومِ پِلك ز...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط