☆فیک عضو هشتم☆
☆فیک عضو هشتم☆
پارت¹⁸
ویو ات
امروز قرار بود جواب اودیشن بیاد از صبح هی سرم تو گوشی بود تا جواب آزمون بیاد و زود تر بینم
م.ات:بیا غذا بخور
+الان میام
رفتم پایین نشستم و شروع کردم به غذا خوردم
ب.ات:نمی خوای گوشیتو بزاری کنار
به اسرار گوشیمو گزشتام کنار و قاشقی غذا خوردم که پیامکی گوشیم رو به صدا در اورد کل غذا پرید گلوم و شروع کردم به سرفه کردم
م.ات: آب بخور خفه نشی
با پیامکی که از طرف هایب برام ارسال شده بود از شدت خوشحالی خشکم زده بود
پیامک[سلام تبریک میگم خانم مین ات شما میتونید به عنوان کار آموز در کمپانی هایب کار کنید]
ب.ات:چیشده خب به ماهم بگو
+قبول شدم....
_____________
ویو کوک
از زمان اودیشن یک روز میگزره و قراره که امروز نتیجه علام بشه و ممکن که قبول بشم یا که رد بشم من قبل از هایب به کمپانی های دیگری هم تست دادم ولی نتونستم نظرشونو جذب کنم و این آخرین راه من برای ایدل شدن بود
با صدای پیامک از فکر در اومدم و رفتم سراغ پیامک
قبول شدم
داشتم از خوش حالی شاخ درمیآوردم باورش برام خیلی سخت بود
______________
ویو ات
از ذوق دیشب تا صبح خوابم نبرد و امروز هم روز اول کار آموزی من بود و با عجله دییدم و سوار اتوبوس شدم دل تو دلم نبود تا برسم
____________
ویو کوک
از امروز باید به عنوان کار آموز در کمپانی هایب فعالیت کنم برای همین صبح پاشدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
____________
رسیدم به کمپانی و وارد سالن همایش شدم و بعد از صخنرانی ها ی مسئولین و پی دی نیم وارد یک سالن برای گروه بندی شدیم که تو ی اون شلوغی دستی روی شونم حس کردم که اسممو صدا زد انتظار داشتم اون جونگ کوک رو مخ باشه ولی وقتی برگشتم.........
___________________
ببخشید دیر شد🫠
شرط ۱۵ لایک ۷ کامنت
پارت¹⁸
ویو ات
امروز قرار بود جواب اودیشن بیاد از صبح هی سرم تو گوشی بود تا جواب آزمون بیاد و زود تر بینم
م.ات:بیا غذا بخور
+الان میام
رفتم پایین نشستم و شروع کردم به غذا خوردم
ب.ات:نمی خوای گوشیتو بزاری کنار
به اسرار گوشیمو گزشتام کنار و قاشقی غذا خوردم که پیامکی گوشیم رو به صدا در اورد کل غذا پرید گلوم و شروع کردم به سرفه کردم
م.ات: آب بخور خفه نشی
با پیامکی که از طرف هایب برام ارسال شده بود از شدت خوشحالی خشکم زده بود
پیامک[سلام تبریک میگم خانم مین ات شما میتونید به عنوان کار آموز در کمپانی هایب کار کنید]
ب.ات:چیشده خب به ماهم بگو
+قبول شدم....
_____________
ویو کوک
از زمان اودیشن یک روز میگزره و قراره که امروز نتیجه علام بشه و ممکن که قبول بشم یا که رد بشم من قبل از هایب به کمپانی های دیگری هم تست دادم ولی نتونستم نظرشونو جذب کنم و این آخرین راه من برای ایدل شدن بود
با صدای پیامک از فکر در اومدم و رفتم سراغ پیامک
قبول شدم
داشتم از خوش حالی شاخ درمیآوردم باورش برام خیلی سخت بود
______________
ویو ات
از ذوق دیشب تا صبح خوابم نبرد و امروز هم روز اول کار آموزی من بود و با عجله دییدم و سوار اتوبوس شدم دل تو دلم نبود تا برسم
____________
ویو کوک
از امروز باید به عنوان کار آموز در کمپانی هایب فعالیت کنم برای همین صبح پاشدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
____________
رسیدم به کمپانی و وارد سالن همایش شدم و بعد از صخنرانی ها ی مسئولین و پی دی نیم وارد یک سالن برای گروه بندی شدیم که تو ی اون شلوغی دستی روی شونم حس کردم که اسممو صدا زد انتظار داشتم اون جونگ کوک رو مخ باشه ولی وقتی برگشتم.........
___________________
ببخشید دیر شد🫠
شرط ۱۵ لایک ۷ کامنت
۱.۴k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.