شب، پشتِ شیشه های پنجره
شب، پشتِ شیشههای پنجره
سُر میخورد،
و با زبان سردش
ته مانده های روز رفته را
به درون میکشید،
من از کجا می آیم؟
که این چنین به بوی شب آغشته ام...
👤فروغ فرخزاد
سُر میخورد،
و با زبان سردش
ته مانده های روز رفته را
به درون میکشید،
من از کجا می آیم؟
که این چنین به بوی شب آغشته ام...
👤فروغ فرخزاد
۲.۱k
۱۰ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.