یکی از بزرگان به شکلی تمیز
یکی از بزرگان به شکلی تمیز
شنیدم که چسبید عمری به میز!
چو گیسویِ مهطلعتانِ «طراز»
مدیریت و عمر او شد دراز
به هنگام نزعش ز خویشان کسی
برآن میز زد زور بیجا بسی
نشد کَنده میز از برِ محتضر
مگر شد از آن محتضر را خبر
بزد شیشۀ قرص را بر سرش
که میزش نگردد جدا از برش
همه در عجب چون پس از مرگ نیز
نداد از کف خویش دامان میز
نگو میز بر کس ندارد وفا
تو بنگر وفاداری میز را
شده میّت و میز با هم کفن
در این کار حیران شده گورکن
جدا کردنش چون نه مقدور شد
به همراه آن میز در گور شد!
سعید سلیمان پور ارومی
شنیدم که چسبید عمری به میز!
چو گیسویِ مهطلعتانِ «طراز»
مدیریت و عمر او شد دراز
به هنگام نزعش ز خویشان کسی
برآن میز زد زور بیجا بسی
نشد کَنده میز از برِ محتضر
مگر شد از آن محتضر را خبر
بزد شیشۀ قرص را بر سرش
که میزش نگردد جدا از برش
همه در عجب چون پس از مرگ نیز
نداد از کف خویش دامان میز
نگو میز بر کس ندارد وفا
تو بنگر وفاداری میز را
شده میّت و میز با هم کفن
در این کار حیران شده گورکن
جدا کردنش چون نه مقدور شد
به همراه آن میز در گور شد!
سعید سلیمان پور ارومی
۱۳۶
۲۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.