آنقدرها کوتاه آمده ام

آنقدرها کوتاه آمده ام
که بلندای قامتم
در آینه ی چشمهای تو
به چشم نمی آیند!
آنقدرها تنها برای تو
آغوش وا کرده ام
که عابران این مسیر
لعنتم می کنند!

خسته ام
و سایه ی هیچ درختی
همقد حجم خستگی ام نیست!

خسته ام
و تو هرگز نخواهی فهمید
درختی که همیشه سایه اش را
برای دلخستگی های تو مهیا می کرد
چگونه از دردهای نگفته
خود را به تبرزن معرفی کرده است!

از کتاب «دست هایش بوی نرگس می داد »
دیدگاه ها (۱)

عشق فراموش کردن نیست بخشیدن استگوش کردن نیست درک کردن استدید...

ای کاش همه میفهمیدند که مثال کبوتر با کبوتر باز با باز برای ...

این روزها مانند گلی شده ام که هر پروانه ای روییش می نشیندو م...

نگران نباش ، حال من خوب است ، بزرگ شده امدیگر آنقدر کوچک نیس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط