مسیرو به تاکسی گفتم ایستاد شک کردم سوار شم یا نه

مسیرو به تاکسی گفتم، ایستاد، شک کردم سوار شم یا نه...!!
چهرش به افراده معتاد میخورد، یه کم ترسیدم عجله داشتم بسم ال... گفتم و سوار شدم...
اونم ماسک رو صورتشو تنظیم کرد و راه افتاد...
همینجور توی دلم ذکر میگفتم، چشمم افتاد به عکس آقا چسبونده بود جلوی کیلومتر شمار، درو که بستم راه افتاد، صدای ضبطشو بلند کرد، نوای صوت مجتبی رمضانی پیچید توی ماشین....
((شهید گمنام بگو، بگو به من حرف دلت رو، تا کی می خوای سکوت کنی!.....))
از آینه نگاهش کردم، اشک تو چشاش موج میزد، سرفه میکرد بدجور، همه ی مسیرو بی صدا اشک ریختم اونم همینطور...
از خودم و قضاوت بیجام خجالت کشیدم، وقت پیاده شدن گفتم حاج آقا شرمنده حلال کنید، جواب داد: برو جوون عادت کردم، دعا کن برم، داغونم.....
نشستم کناره خیابون، نفهمیدم چقدر طول کشید، من موندمو یه دنیا خجالت و شرمندگی..
سلامتی جانبازان شیمیایی صلوات
دیدگاه ها (۹)

✔ موضوع : رقص عربی آری ، دین عربی خیر !!!وقتی که صحبت از دین...

برخورد خداوند با مسخره کننده پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله:...

یه زن باردار ,لخت و دست و پا بسته,,توی شرطبندی,کجا؟بین ده تا...

رهبرم اخم کندقایقی خواهم ساختخواهم انداخت به دریای دل اربابم...

شوهر دو روزه. پارت۶۱

#Gentlemans_husband#season_Third#part_284رفتیم توی حیاط، ماش...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط