یک مشت شعر

یک مشت شعر
در کفِ آرزوهایت
می چینم.
ستاره های چشمهایت را
می بوسم.
یادت را
بر دفتر عشق
می کشم.
پروانه ای
میشوم
برایت
و شاعری
از
درونم
اینک
بال می گشاید.
دیدگاه ها (۱)

آرام ِ من...َنَف‍َسَتاینجاستروی تپش های موزونِ قلبمکه با شعر...

در جوار ِِِخلوت تنهایی خویشکمی پرواز می خواهم.بالهای خسته ی ...

شبیه یک غزل ناتمام هر بارنامم را که می خوانیدوباره از سر سط...

دل کوچکمدر زمین یکِ احساسی عاشقانهبا دلتخاطره می سازد.وچه می...

عطر پیچکهای گیسویت مراهمچنان پروانه بازی می دهدباغ سرسبز نگا...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

علیرغم تمام دلخوشی هایم مسلم شد  مرا نامهربانی های تو دیوانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط