پارت

پارت ۱۱


....
ات خوابش برد
جیمین طوری که ات بیدار نشه بغل‌ش کرد و گذاشتش رو تخت
اون واقعا دوست داشت از ات یه بچه‌ زیبا و خوشگل داشته باشه
مشکل ات بود
نمی‌دونست باهاش چیکار کنه
دوسش داشته باشه و بهش عشق بورزه
اون فقط یه برده در نظر بگیره
یا اصن واسش مهم نباشه
تو ۳ راهی گیر کرده بود
اون به ات حسی نداشت
ولی مطمئن بود این حس یا تبدیل به تنفر میشه یا عشق
اون واقعا مونده بود
تصمیم گرفت فعلا زندگی عادی‌ش رو داشته باشه تا به فکر آینده باشه
رفت سر غذا
زیرش رو کم کرد
برنج رو هم خاموش کرد
نشست و سریال مورد علاقه‌شو دید
هه اون سریال از نظر اون واقعا عاشقانه قشنگی بود
دو آدم که حاضرن برای هم هرکاری بکنن
مرز های قانون و منطق رو بشکنن ولی پیش هم باشن
جیمین عاشق این نوع عشق‌ها بود
خدا میدونه
شاید ات دوست نداشته باشه با کسی که هزاران زن زیر خودش و باباش بودن ارتباط داشته باشه
کم کم خوابش برد
با حس نوازش و لالایی که مامانش میخوند براش از خواب بیدار شد
سرش رو پای ات بود
ات داشت واسش لالایی میخوند ( ادمین:مگه بچه‌ست؟ جیمین: دو دقیقه نپر وسط حس و حال‌م)
و نوازش‌ش می‌کرد
خودش‌و به خواب زد
این کار ات واقعا آرامش بخش بود
ات واقعا شخصیت زیبا و ظریفی داشت
کی میدونه؟
شاید همین انسان آرامش‌بخش و ظریف مهربون بتونه یه شیطان باشه
حقیقتا ات برای این دنیا زیادی مهربون و ظریف بود
شاید ات بفهمه و مثل بعضی‌هامون به یه آدم سرد و خشک تبدیل بشه
جیمین اینو نمیخاست
در نظر اون ات تنها کسی بود که میتونست بهش اعتماد کنه
فامیل‌هاش فقط بلد بودن پز مال و اموالشون رو بدن
پدر جیمین حتی واسه جیمین پدر نکرد حتی جیمین به اجبار پدرش اونو رئیس صدا می‌کرد
پدر جیمین مثل یه رئیس
سرد خشک و آزار دهنده با جیمین برخورد می‌کرد
مادرش؟ هه اون اصن مادری نداشت
مادرش به قدری فقط لوازم‌آرایشی هاشو دوست داشت و به خودش اهمیت میداد که جیمین رو فراموش کرده بود
تنها پناه جیمین ات بود


_________________
خب... یکم شاعرانه و غمگین شد
شرط: ۷ لایک و ۷ کامنت
امیدوارم شرط‌ا همین الان برسه چون خیلی دوست دارم سریع‌تر پارت بعدی رو بزارم
دیدگاه ها (۳۴)

خب تو فیک جیمین گفتم که مامانش خیلی بی‌اهمیت نسبت به جیمین ب...

اویک چون ۲۶۰ تا شدیم یه در خانه بی‌تی‌اس چه می‌گذرد میزارم#ف...

وقتی گوگل هم شیپ میکنه:عاقا اینو یادتونه؟فک کن ددی ددی جیمین...

فانوسا میخام پارتون کنممیگید بزار آخرم هیچخودم هویج‌مفیک‌مم ...

( چرا من؟)بخشش یا نفرت ات بین دوراهی سختی گیر کرده زندگیش خا...

پارت ۲۳ویو ات تو اون مهمونی کلی شیشه خون بود که حالمو بهم زد...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۹#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط