گفتم خب تو که حرف نمیزنی بگو کجات درد میکنه لااقل
گفتم: خب تو که حرف نمیزنی، بگو کجات درد میکنه لااقل..
زل زد تو چشمام، زبونشو کشید رو لبش با یه صدای گرفته گفت:
روحم.. روحم درد میکنه
مغزم خسته اس یه وزنه صد کیلویی انگار روشه.
نیاز دارم .
گفتم :به چی؟
چشماش لرزید آروم لب زد:
به بودنش...من آروم نیستم!
نبودنتدارهروحموبگامیده!
زل زد تو چشمام، زبونشو کشید رو لبش با یه صدای گرفته گفت:
روحم.. روحم درد میکنه
مغزم خسته اس یه وزنه صد کیلویی انگار روشه.
نیاز دارم .
گفتم :به چی؟
چشماش لرزید آروم لب زد:
به بودنش...من آروم نیستم!
نبودنتدارهروحموبگامیده!
- ۳.۶k
- ۰۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط