خاطرههای رنگی و کوچکت را

خاطره‌های رنگی و کوچکت را
در سینه‌ام می‌گردانم
مثل گنجشکی که ترانه‌اش را
و فواره خانه اسپانیایی
که آبی آبش را قرقره می‌کند!

نزار قبانی
دیدگاه ها (۱۳)

هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شدخستهٔ من نیمه جانی داشت احو...

استخوان‌ها....آن‌ها آخرین سهم ما از خاک است.استخوان‌های جمجم...

با تو بی‌پرده بگویم که تو را دوست می‌دارم تا مرز جنون...شفیع...

سلام.شاید چند وقت بخاطر یه سری مسائل نباشماگر کسی رو رنجوندم...

تفاوت اساسی و بنیادین میان مقاومت و جنگ در همینجاست. جنگ برا...

تفاوت اساسی و بنیادین میان مقاومت و جنگ در همینجاست. جنگ برا...

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط