تازه از خواب بیدار شده ام حمام کرده ام و قهوه ی بسیار بد

تازه از خواب بیدار شده ام! حمام کرده ام و قهوه ی بسیار بدی خورده ام و حالا نشسته ام برایت نامه مینویسم، از شانس بد من سر و کله ی دو همسفر پیدا شد است : یک زن مسن که تا خارکف میرود و یک زن لهستانی با صورتی پهن، هم چنان در تخت طبقه ی دوم خوابیده است،
از قیافش خوشم نمیاد، نمیدانم کجا می‌رود. واگن بد جوری تکان می‌خورد،
دیروز پس از این که از تو جدا شوم به تاریکی خیره شدم، دلم گرفته بود، البته گریه کردم، وقتی با تو بودم زندگی خیلی سرشار بود، نمیتوانم به روشنی بنویسم، افکارم از هم گسیخته است.
تنهایی وحشتناک است، ترک ناگهانی همه چیز منقلبم کرد.
همه اش به تو فکر میکردم، الان سوار اتوبوس است، دارد به مسافر خانه ی «کیست»′ میرود، کارش تمام شده است و رفته است گشتی بزند.
سفر دیروز ما خیلی معرکه بود مکر نه؟
چه خاطرات پر ارزشی در ذهنم باقی ماند. تو چطور؟ عزیز ِ دلبندم.
-

#دنیای‌جهنمی‌من
دیدگاه ها (۱۱۹)

تـو مرا ياد کني يا نکني باورت گر بشود گرنشود حرفی نیست اما ...

من عاشق این دوتا فرشته کوچولو شدم:))))🥲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط