چقدر خدا مهربونه شب قدر ازش خواستم بعد مدت ها ی کار خیر

چقدر خدا مهربونه . شب قدر ازش خواستم بعد مدت ها ی کار خیر بکنم که حال بده بم . ساعت ۱ بعد کلاسم خوابیدم خود به خود بیدار شدم همون موقع فرمانده پایگاهموم زنگ زد گفت بیا کمک منم از خدا خواسته پاشدم رفتم.راستی رفقا ی خانمی پسر نوجوون داشت مثل این که رفته کما براش دعا کنید انشاالله حالش بهتر شه مادرش گناه داره):
دیدگاه ها (۷)

پروفایل چریکی

من خود امیرم😑😂😂✌️

فلسطین تنها نیست(:

بچم داشت خوشبخت میشد ینی؟🙂🥺

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط