چقدر خدا مهربونه شب قدر ازش خواستم بعد مدت ها ی کار خیر
چقدر خدا مهربونه . شب قدر ازش خواستم بعد مدت ها ی کار خیر بکنم که حال بده بم . ساعت ۱ بعد کلاسم خوابیدم خود به خود بیدار شدم همون موقع فرمانده پایگاهموم زنگ زد گفت بیا کمک منم از خدا خواسته پاشدم رفتم.راستی رفقا ی خانمی پسر نوجوون داشت مثل این که رفته کما براش دعا کنید انشاالله حالش بهتر شه مادرش گناه داره):
- ۹۳۲
- ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط