عادت داشت نوک خودکار را بین لبهایش بگیرد یک روز جامدادی

عادت داشت نوک خودکار را بین لب‌هایش بگیرد. یک روز جامدادی‌اش را دزدیدم و تمام خودکارهایش را بوسیدم.
می‌دانم صورت خوشی ندارد ولی عصر خودمانی‌ای بود، فقط من و خودکارها.
وقتی بابا آمد خانه ازم پرسید چرا لب هایم آبی شده،
می‌خواستم بگویم برای این‌که او آبی می‌نویسد.
همیشه آبی...
#استیو_تولتز #مدل_لباس
دیدگاه ها (۳)

چگونه می گذرید از کسی که دیگر نیست؟!خوشا به حال شماها که دل ...

خوشبختی یعنی چه دور،چه نزدیک،هنوز کسی باشد که بی بهانه دوستت...

من تنها با مردی ازدواج میکنم که عتیقه شناس باشد، تا هرچه پیر...

سرزمین های دور‌ زیباست..پراگ..استانبولشانگهایآمستردامو تو......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط