درون جسم من زنهای بسیاریست بسیاری

درون جسم من، زن‌های بسیاری‌ست، بسیاری!
زنی دیوانه‌ی آزاد بودن، مستقل بودن،
زنی خودساخته، خودخواسته، محکم!
زنی دلداده‌ی آرامش و شادی...
زنی جنجال‌محور، داد بِستان، غرق آزادی.

درون جسم من، زن‌های بسیاری‌ست، بسیاری.‌‌..
زنی از صد هزاران مرد، محکم‌تر، قوی‌تر، با صلابت‌تر!
زنی آگاه، بی‌پروا
زنی گاهی ز هرکس با جسارت‌تر
ز هرکس با هدف‌تر، با درایت‌تر...

درون جسم من، زن‌های بسیاری‌ست، بسیاری...
زنی گاهی ز کودک بی‌دفاع و بی‌پناه و بی‌کنش‌تر،
گاه ترسیده...
زنی گاهی سراسیمه، هراسان،
گاه رنجیده...

درون جسم من، زن‌های بسیاری‌ست، بسیاری...
زنی گاهی پر از فریاد،
گــــاهی دشمنِ سرسختِ استبداد.

و من امّیدوارم این تناقض‌ها
که این طغیان و شرم و سرکشی‌ها و تعارض‌ها؛
مرا تا روزهایی خوب خواهد برد.

مرا!!! من را که غمگینم از این تکرار
از این افکار واپس‌ران و طوطی‌وار...

🖤🥺
دیدگاه ها (۰)

نه خوب نیستم و اگر غیر از این باشم، به انسانیت و شرافتم شک ک...

روزی دوباره جمع خواهیم شدو تمام شادی‌های به تعویق افتاده‌مان...

می‌بینمآن شکفتن شادی راپرواز بلند آدمیزادی راآن جشن بزرگ روز...

باید دردهای عمیق‌تری از راه برسند، تا دردهای سطحی‌ات را از ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط