ادامه P:⁵ «قربانی»
ویو ا.ت
بعد از اینکه از مترو پیاده شدم... زنگ زدم ب آرا تا همدیگه رو پیدا کنیم....خیلی تو فکر اون پسره بودم نمیدونم کجا دیدمش خیلی آشنا بود.. و علاوه بر اون..کارت شناساییم رو گم کردم... چند دقیقه بعد آرا رو دیدم ک اومد سمتم....
آرا: وای دختر خفه شدم تو اون شلوغی... دیگه تا اخر عمرم سوار مترو نمیشم...میدونی چیه من وقتی تو رو گم کردم...
نذاشتم ادامه حرفشو بزنه چون میدونستم اگه جلوش نگیرم تا صبح حرف میزنه...
گفتم: آرا بدبخت شدم.
آرا: آخی عزیزم تو ک بدبخت بودی. بگو ببینم چی شده
ا.ت: کارت شناساییم رو گم کردم....
آرا: عع همین؟!
__________________________
پارت بعدو الان بزارم یا شبب؟؟!!!🤔
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.