دلم خیلی گرفته، کاش زنگی میزدی امشب
دلم خیلی گرفته، کاش زنگی میزدی امشب
الو میگفتی و حرف ِ قشنگی میزدی امشب
به دیدارم شبیه ِ پیش از این می آمدی ای کاش
به سوی ِ پنجره آهسته سنگی میزدی امشب
خودم شکل ِ دری را میکشیدم باز بر دیوار
تو هم با بوسه آن را آب و رنگی میزدی امشب
کنارم راه میرفتی برایم شعـــــــر میخواندی
قدم با چشمهای ِ شوخ و شنگی میزدی امشب
سرانگشتت مرا می برد تا انگور و موسیقی
لبالب از پیاله تار و چنگی میزدی امشب
عزیزم چه می گویم؟ به هذیانم نخند این قدر
چه میشد بی هوا حرف از سرمستی میزدی امشب
از اقیانوس می آیم به سوی ِ ساحـــــــل امن ات
سری ای کاش تا مرز ِ قشنــگی میزدی امشب
شهراد میدری
الو میگفتی و حرف ِ قشنگی میزدی امشب
به دیدارم شبیه ِ پیش از این می آمدی ای کاش
به سوی ِ پنجره آهسته سنگی میزدی امشب
خودم شکل ِ دری را میکشیدم باز بر دیوار
تو هم با بوسه آن را آب و رنگی میزدی امشب
کنارم راه میرفتی برایم شعـــــــر میخواندی
قدم با چشمهای ِ شوخ و شنگی میزدی امشب
سرانگشتت مرا می برد تا انگور و موسیقی
لبالب از پیاله تار و چنگی میزدی امشب
عزیزم چه می گویم؟ به هذیانم نخند این قدر
چه میشد بی هوا حرف از سرمستی میزدی امشب
از اقیانوس می آیم به سوی ِ ساحـــــــل امن ات
سری ای کاش تا مرز ِ قشنــگی میزدی امشب
شهراد میدری
۱.۸k
۰۲ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.