در نبودت دل من قبله ی حاجات نداشت

در نبودت دل من قبله ی حاجات نداشت
تو نبودی و لبم قصد مناجات نداشت

من که آرامشم از دیدن تو سر می رفت!!!
کاش آن دیده ی تو این همه آفات نداشت

من که تنها به گناه غم تو خون خوردم
من اسیر تو شدم اینکه مکافات نداشت!!!

منم آن گندم در دست تو هنگام هبوط
که به جز همسفری با تو مباهات نداشت

تو خودِ معجزه و قدرتِ خلقَت هستی
با وجود تو خدا حاجت اثبات نداشت
دیدگاه ها (۱)

ﺑﻪ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﺟﺮﻡ ﺗﻨﻢ ﺳﻨﮓ ﺑﻼ ﺧﻮﺭﺩﻩ ؟ﺳﮑﻮﺗﻢ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺑﺒﯿ...

ﺑﯽ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﻦ ، ﺑﺮ ﺩﻟﻢ ﺭﺣﻤﯽ ﺑﮑﻦﺷﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﺍﺯ ...

می شود در همین لحظهاز راه برسی وجوری مرا در آغوش بگیریکه حتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط