میدانی ؟!
میدانی ؟!
امروز خدایم به من اینگونه گفت :
با من که باشی همه جا رنگین است
و طلوع صبحی دیگر را خواهی دید
تو لبانت را کمی تکان بده ، آنوقت من برایت خندانش میکنم
دستانت را به من بده ، آنوقت من برایت گرمش میکنم
پاهایت را به من بسپار ، آنوقت خواهی دید چطور پلههای ترقی را یک به یک میگذرانی
تو فقط با من باش ...
وقتی کاری انجام نمیشه ،
شاید خیری توش هست
وقتی مشکلی پیش بیاد ،
شاید حکمتی داره
وقتی کسی رو از دست میدی ،
شاید لیاقتت رو نداشته
وقتی تو زندگیت زمین میخوری ،
شاید چیزی هست که باید یاد بگیری
وقتی بیمار میشی ،
شاید جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده
وقتی دیگران بهت بدی میکنند ،
شاید وقتشه که تو بخشیدن رو یاد بگیری و خوب بودنِ خودتو نشون بدی
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد،
شاید داری امتحان پس میدی
وقتی همه درها به روت بسته میشه،
شاید خدا میخواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده
وقتی سختی پشت سختی میاد ،
شاید وقتشه روحت متعالی بشه
و وقتی دلت تنگ میشه ،
شاید وقتشه با خدای خودت تنها باشی و خلوت کنی ..
خداوندا منم آدم
به دنبال گناهِ چیدن یک سیب ،
مرا راندی ز درگاهت
از آن زیبا بهشتِ جاودان خود
اینــچنین آواره ام کردی …
و من در ظلمتِ تاریکِ این دنیا
به دنبال مکانی خالی از آشوب میگردم
که در آن سر به روی خاک بگذارم
بیارم بیقراریهای این دل را
بیارم آه و حسرتهای این دل را
به پیش تو
ببینی و ببخشایی مرا با لطف و مِهر خود
و گاهی رو به رویت ،
خالی از هر فکر شیطانی
با تمام قلب خود ، آزاد بنشینم
و آنجا جز تو را هرگز نخواهم دید
و آنجا جز تو را هرگز نخواهم خواست
و گاهی من میان این همه پاکی
سرم را روی خاک پاک بگذارم
برای تو بمانم
بی هوس ، بی فکر شیطانی
نخواهم چیدن سیبی
نخواهم چیدن گندم
فقط فرصت بده تا بار دیگر عاشقت باشم ...
خدایا دوستت دارم♡♥♡♥
امروز خدایم به من اینگونه گفت :
با من که باشی همه جا رنگین است
و طلوع صبحی دیگر را خواهی دید
تو لبانت را کمی تکان بده ، آنوقت من برایت خندانش میکنم
دستانت را به من بده ، آنوقت من برایت گرمش میکنم
پاهایت را به من بسپار ، آنوقت خواهی دید چطور پلههای ترقی را یک به یک میگذرانی
تو فقط با من باش ...
وقتی کاری انجام نمیشه ،
شاید خیری توش هست
وقتی مشکلی پیش بیاد ،
شاید حکمتی داره
وقتی کسی رو از دست میدی ،
شاید لیاقتت رو نداشته
وقتی تو زندگیت زمین میخوری ،
شاید چیزی هست که باید یاد بگیری
وقتی بیمار میشی ،
شاید جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده
وقتی دیگران بهت بدی میکنند ،
شاید وقتشه که تو بخشیدن رو یاد بگیری و خوب بودنِ خودتو نشون بدی
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد،
شاید داری امتحان پس میدی
وقتی همه درها به روت بسته میشه،
شاید خدا میخواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده
وقتی سختی پشت سختی میاد ،
شاید وقتشه روحت متعالی بشه
و وقتی دلت تنگ میشه ،
شاید وقتشه با خدای خودت تنها باشی و خلوت کنی ..
خداوندا منم آدم
به دنبال گناهِ چیدن یک سیب ،
مرا راندی ز درگاهت
از آن زیبا بهشتِ جاودان خود
اینــچنین آواره ام کردی …
و من در ظلمتِ تاریکِ این دنیا
به دنبال مکانی خالی از آشوب میگردم
که در آن سر به روی خاک بگذارم
بیارم بیقراریهای این دل را
بیارم آه و حسرتهای این دل را
به پیش تو
ببینی و ببخشایی مرا با لطف و مِهر خود
و گاهی رو به رویت ،
خالی از هر فکر شیطانی
با تمام قلب خود ، آزاد بنشینم
و آنجا جز تو را هرگز نخواهم دید
و آنجا جز تو را هرگز نخواهم خواست
و گاهی من میان این همه پاکی
سرم را روی خاک پاک بگذارم
برای تو بمانم
بی هوس ، بی فکر شیطانی
نخواهم چیدن سیبی
نخواهم چیدن گندم
فقط فرصت بده تا بار دیگر عاشقت باشم ...
خدایا دوستت دارم♡♥♡♥
۶.۲k
۲۱ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.