مجنون شهر بودم و لیلا نداشتم

مجنون شهر بودم و لیلا نداشتم

اکبر اگر نبود من آقا نداشتم ...
دیدگاه ها (۲)

کافری آمد حرم تنها تماشایت کندوقت برگشتن ز مدح تو فقط هو میک...

تو اذان گفتی و داوود به شیدایی گفت:یارب این کیست؟ عجب زنگ صد...

خورشید دل‌آرای حسین، ثانی احمد باشد علی‌اکبر، گل فرخنده سرم...

رسیده بعد پیمبـــر پیمبــــری دیگر حسیـــن دیگری و دلرباـــت...

مجنون یه روز لیلا رو میبینه

مجنون دمی از سرزنش خلق نرجید...دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسند...

شرط اول قدم آن است که"مجنون باشی"هرکسی در به در خانه ی لیلا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط