در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم

در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم

زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم

غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم

دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم



#رهی_معیری
دیدگاه ها (۱)

آدم‌ها دو دسته‌اندتویی که دوستت دارمو...بقیه!#رها_رهبری‌زاده

من نگاهش میکنم اوهم نگاهم میکنداو برای دل بریدن من برای دلبر...

ز ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﺎﻝ ﺯﺩ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺳﻴﻨﻪ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﻱ ﺗﻮﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩﻣﻲ ﮐﺒﻮﺗﺮﻱ ...

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_هشتمچون #شفق گر چه مرا باده ز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط