مژگان

#مژگان
به ناگهان در خود فرو مرد!!
در درون من کودکی است که دیریست مرده
کودکی که بوی تعفن می دهد
بوی گندیدگی
بوی خون ماسیده...
نعش کوچکی که مرا از آن خلاصی نیست!
جنین بی جانی که همزاد همیشگی من شده است!
آه...
چه روزها که اضطراب شهر را به تکرار زمزمه ی تپش های قلب کوچک تو فراموش کردم...
آه...
چه ساعت ها که از میله های قفس زندگی به بافتن لباسی کوچک برای تو گریختم...
آه...
چه لحظه ها که خاطر رنجیده ام را به سرودن #لالایی عاشقانه ای در گوش کوچک تو آسودم
دریغ...!
تولدی که می توانست شهر را ... !!!

فک کنم همین واسه شرح حالم بس باشه...
نمیدونم حالم کی خوب میشه. نمیدونم برمیگردم یا نه. شادی و صونیا ازتون خواهش میکنم برگردین و شاد باشین. از همه ی کسایی ک برام کامنت گذاشتن و نگرانم بودن و جواب کامنتاشونو ندادم معذرت میخام.
مثل همیشه آرزوم خوشبختی و خندتونه. علی یارتون.
دیدگاه ها (۳۳۵)

#مژگانفاصله ی بین شادی و غم خیلی کمه..یروز با یه عالمه امید ...

#تلنگرروزگار کودکی یادش بخیر، یادشبهای خوش وشادش بخیرزندگی م...

من یک دخترم!خالق ب نامم سوره هانازل کرد..متروبرایم جایگاه وی...

از دیشب یریز داره میباره هنوزم بند نیومده، خدایا شکرت🙏

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط