آمدی همچون مسافر بوسه ای بر من زدی

آمدی همچون مسافر بوسه ای بر من زدی
با دل و چشمت عجب آتش بر این خرمن زدی

از همان شب خواب از چشمان من بیرون شده
مبتلا گشتم به چشمت این دلم پر خون شده

پر شده عطر نفسهای تو در شبهای من
دور کردی از دلم با خنده ات غمهای من

عاشقت گشتم مرو هرگز ز پیشم نازنین
بی تو درگیرم به خود،هستم همیشه من غمین
💫
💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜
💥
دیدگاه ها (۱)

چه خیال است، که دیوانه و شیدا نشویم؟بوی مُشکیم، محال است که ...

💐 🍃 💐 🍃 💐 🍃 💐 🍃 💐 مپرس حال مرا ! روزگار یارم نیستجهنمی شده‌ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط