پارت ۱۶
جونگ کوک ویو:
صبح بود با صدای زنگ ساعت بیدار شدم امروز کلی کار سرم ریخته بود
دوش گرفتم ، لباس پوشیدم و رفتم پایین تهیونگ سر میز بود و داشت صبحانه میخورد
منم نشستم شروع به خوردن صبحانه کردم
۳۰دقیقه بعد
آماده شدم کت شلوارم و پوشیدم و ساعتم دستم کردم آماده شدم و رفتم پایین ته هم آماده بود و رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم به مراسم رسیدیم من نامزد جوانترین و بهترین مدر عامل سال شدم و همونطور که ازم انتظار میرفت برنده شدم بعدش به یک مذاکره رسیدگی کردم و به عنوان اسپانسر به یک نمایشگاه مد رفتم و بعدش به موزه و بعدش به نمایشگاه عکاسی که برای یکی از دوستان خانوادگیم بود رفتم
بالاخره تموم شد
عا واقعا روز شلوغی بود
تهیونگ: کوکی نظرت چیه بریم رستوران
کوک: عا اوکی بریم
میا ویو:
داشتم کتاب میخوندم که لونا زنگ زد
میا: به به لونا خانوم پارسال دوست امسال آشنا
لونا: زر نزن بابا
عا میا راستی نظرت چیه امشب بریم ...
«____________________________»
شرط پارت بعدی:
۸تا لایک♥️
۶تا کامنت📄
صبح بود با صدای زنگ ساعت بیدار شدم امروز کلی کار سرم ریخته بود
دوش گرفتم ، لباس پوشیدم و رفتم پایین تهیونگ سر میز بود و داشت صبحانه میخورد
منم نشستم شروع به خوردن صبحانه کردم
۳۰دقیقه بعد
آماده شدم کت شلوارم و پوشیدم و ساعتم دستم کردم آماده شدم و رفتم پایین ته هم آماده بود و رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم به مراسم رسیدیم من نامزد جوانترین و بهترین مدر عامل سال شدم و همونطور که ازم انتظار میرفت برنده شدم بعدش به یک مذاکره رسیدگی کردم و به عنوان اسپانسر به یک نمایشگاه مد رفتم و بعدش به موزه و بعدش به نمایشگاه عکاسی که برای یکی از دوستان خانوادگیم بود رفتم
بالاخره تموم شد
عا واقعا روز شلوغی بود
تهیونگ: کوکی نظرت چیه بریم رستوران
کوک: عا اوکی بریم
میا ویو:
داشتم کتاب میخوندم که لونا زنگ زد
میا: به به لونا خانوم پارسال دوست امسال آشنا
لونا: زر نزن بابا
عا میا راستی نظرت چیه امشب بریم ...
«____________________________»
شرط پارت بعدی:
۸تا لایک♥️
۶تا کامنت📄
۴.۱k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.