داستان تقوا

☘ داستان تقوا☘

💥 شاگردی از عابدی پرسید:

تقوا را برایم توصیف کن؟
عابد گفت:

🌹 اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود مجبور به گذر شدی چه می کنی؟

🌹 شاگرد گفت:
پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه می روم تا خود را حفظ کنم.

عابد گفت:
در دنیا نیز چنین کن تقوا همین است

🌹 از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار
زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شده اند.
دیدگاه ها (۱)

🔴 سید یاسر جبرائیلی نوشت :🔶 اینکه امروز جناب آشتیانی فعال فت...

روزم را با نام تو پا گشا میکنمﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮﮔﺰ"ﺗﻜﺮﺍﺭ"ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!ﺑﺮﺍ...

امروز آنقدر سرگرمدوست داشتن زندگی باشکه هیچ فرصتیبرای نفرت ن...

فقط یک بارفرصت‌ زندگی کردن هستحواست باشدبه این روزهایی که دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط