خورشید برای منساعت هفت غروب طلوع می کندآن هم از پشت میز یک کافهیعنی وقتی تو را می بینمروز من از حضور تو شروع می شودشب من از غیبت توکاری کنروزهایم بلند باشندمن از شب ها می ترسم…