تصور کن که

تصوّر کن که :

داری تو خیابون قدم میزنی، یهو یه تابلو توجهت رو جلب میکنه ؛ روی تابلو نوشته :
” رستورانِ آرزوها ”

به طرف رستوران می ری …
درِ امید رو باز می کنی …
وارد سالنِ خواسته ها می شی …
میزِ لذت رو انتخاب می کنی …
گارسونِ کائنات میاد و منوی آرزوها رو در اختیارت قرار می ده …
سفارشاتت رو اعلام می کنی :
۱- …
۲- …
۳- …
و …
گارسونِ کائنات میگه: ” فرمانبردارم سرورم ” و بعد میره …
گارسونِ کائنات با یه سینیِ بزرگِ استیلِ در دار که پراز آرزوهای برآورده شده است به طرف میزت برمیگرده :
سفارشات شما آماده است سرورم …
سپس درِ ظرف را برمی دارد …
تمام آرزوهایی که سفارش داده بودی رو توی اون ظرف می بینی …
دیدن آرزوهات و برآورده شدنشون چنان شوق و شعفی درتو ایجاد میکنه که دلت میخواد فقط :
لذت ببری و خدارو شکر کنی .

این رستوران دقیقا در افکار شماست...
شما هرآنچه را در پرده افکارتان مشاهده میکنید؛ همان هایی هستند که کائنات درحال برآورده کردن آنها برای شماست.

پس افکاری را انتخاب کنید که دوست دارید در دنیای واقعی ببینید


گروه مانا
(کارن)
دیدگاه ها (۷)

زمان را باید نگه داشتبرای لحظه ای که لبریز توستو من هنوز تما...

هواری(غذای محلی بندرعباس)مواد لازم:میگو 500 گرمبرنج 500 گرمپ...

نسل کشی در کردستان عراق (صدام حسین و یک محاکمه )نویسنده: مای...

عربی هنگام صبح به مسجد در آمد که نمازگزارد و عجله داشت چرا ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط