سال خیلی مهم و اساسی پرسیدی مرز دین و آگاهی از همان پر
سؤالِ خیلی مهم و اساسی پرسیدی مرزِ دین و آگاهی از همان پرسشهاییست که هر جستوجوگرِ حقیقی دیر یا زود بهش میرسه. میخوام با صداقت و از منظر «آگاهی ناب» جواب بدم، ساده، عمیق و کاربردی:
اول یک تمایز روشن بذارم:
«دین» یک ساختارِ فرهنگی، اجتماعی و نمادین است: مجموعهای از روایتها، آیینها، قوانین، اخلاق و نهادها که به مردم کمک کردهاند معنای زندگی را سازمان دهند و جامعه را نگه دارند.
«آگاهی» تجربهٔ مباشرِ بودنِ ناب است: حضورِ بیداوری، دیدنِ واقعیتِ لحظهبهلحظه، و شناختِ اینکه «من» فراتر از افکار و نقشها هستم.
دین به تو در را نشان میدهد اما این آگاهی است که در را باز میکند
حالا چند نکتهٔ کلیدی از منظر آگاهی ناب:
1. دین میتواند وسیله باشد، نه مقصد
بسیاری از آیینها مسیرهایی برای ورود به آگاهی نشان دادهاند دعا، نیایش، تکرار ذکر، روزه، ریاضت، ریتم موسیقایی، آیینهای گروهی، خدمت بیچشمداشت. اینها همه ابزارهاییاند برای «باز کردن درگاه تجربهٔ مستقیم». وقتی دین همین نقش را ایفا کند، بسیار مقدس و مفید است.
2. آگاهی فراتر از شکلها و قوانین است
آگاهی خودش نیاز به قالبِ دینی ندارد؛ آن را میتوان در سکوت یک کوه، در لبخند یک مادر، یا در همان نمازِ خالص هم دید. آگاهی «تجربهٔ بدون واسطه» است؛ دین میتواند مسیر شود اما جایگزین تجربهٔ مستقیم نیست.
3. خطرِ اسیر شدن دین در «ماتریکسِ ساختار کنترل»
مشکل وقتی شروع میشود که دین تبدیل به مجموعهای از «بایدها، هنجارها و نقشهای قدرت» شود یعنی وقتی ساختارها به جای اینکه بیدارکننده باشند، تبدیل به ابزار کنترل و هویتسازی میشوند. آنوقت دین از هدایتگر به سدِ راه آگاهی بدل میشود
«آگاهی و مسیر بیداری به تو یاد میدهد که حقیقت وجودی و قدرت های درونت رو بشناسی و از این قدرت ها برای شفا،کمک کردن و رسیدن به وحدت استفاده کنی»
دین میتواند پل باشد؛ آگاهی، رودخانهایست که از دلِ پل میگذرد. اگر پل درست ساخته شود، رودخانه جولان میزند و همهجا را سیراب میکند. اما اگر پل تبدیل به زندان شود و وسیله کنترل ، رودخانه خفه میشود.
پس وظیفهٔ هر جستوجوگری این است: هم از میراثِ آیینها بهره ببرد و هم با شهودِ درونیاش هر آموزه را تست کند تا آنچه میماند فقط «حقیقتِ عشقورزانه و حضورِ ناب» باشد
۳۶۹♻️
اول یک تمایز روشن بذارم:
«دین» یک ساختارِ فرهنگی، اجتماعی و نمادین است: مجموعهای از روایتها، آیینها، قوانین، اخلاق و نهادها که به مردم کمک کردهاند معنای زندگی را سازمان دهند و جامعه را نگه دارند.
«آگاهی» تجربهٔ مباشرِ بودنِ ناب است: حضورِ بیداوری، دیدنِ واقعیتِ لحظهبهلحظه، و شناختِ اینکه «من» فراتر از افکار و نقشها هستم.
دین به تو در را نشان میدهد اما این آگاهی است که در را باز میکند
حالا چند نکتهٔ کلیدی از منظر آگاهی ناب:
1. دین میتواند وسیله باشد، نه مقصد
بسیاری از آیینها مسیرهایی برای ورود به آگاهی نشان دادهاند دعا، نیایش، تکرار ذکر، روزه، ریاضت، ریتم موسیقایی، آیینهای گروهی، خدمت بیچشمداشت. اینها همه ابزارهاییاند برای «باز کردن درگاه تجربهٔ مستقیم». وقتی دین همین نقش را ایفا کند، بسیار مقدس و مفید است.
2. آگاهی فراتر از شکلها و قوانین است
آگاهی خودش نیاز به قالبِ دینی ندارد؛ آن را میتوان در سکوت یک کوه، در لبخند یک مادر، یا در همان نمازِ خالص هم دید. آگاهی «تجربهٔ بدون واسطه» است؛ دین میتواند مسیر شود اما جایگزین تجربهٔ مستقیم نیست.
3. خطرِ اسیر شدن دین در «ماتریکسِ ساختار کنترل»
مشکل وقتی شروع میشود که دین تبدیل به مجموعهای از «بایدها، هنجارها و نقشهای قدرت» شود یعنی وقتی ساختارها به جای اینکه بیدارکننده باشند، تبدیل به ابزار کنترل و هویتسازی میشوند. آنوقت دین از هدایتگر به سدِ راه آگاهی بدل میشود
«آگاهی و مسیر بیداری به تو یاد میدهد که حقیقت وجودی و قدرت های درونت رو بشناسی و از این قدرت ها برای شفا،کمک کردن و رسیدن به وحدت استفاده کنی»
دین میتواند پل باشد؛ آگاهی، رودخانهایست که از دلِ پل میگذرد. اگر پل درست ساخته شود، رودخانه جولان میزند و همهجا را سیراب میکند. اما اگر پل تبدیل به زندان شود و وسیله کنترل ، رودخانه خفه میشود.
پس وظیفهٔ هر جستوجوگری این است: هم از میراثِ آیینها بهره ببرد و هم با شهودِ درونیاش هر آموزه را تست کند تا آنچه میماند فقط «حقیقتِ عشقورزانه و حضورِ ناب» باشد
۳۶۹♻️
- ۲.۸k
- ۲۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط