گفت

گفت
فراموشم کن
من در هیچ خیابانی با تو قدم نزدم
زبانم بند آمد که بگویم
قدم نزدم
ولی در تمامِ کوچه های این شهر
به تو فکر کردم!

فرید_صارمی
دیدگاه ها (۶)

تصور کن خودت را نزدیک مرگ ببینی و ناگهان کسی در زندگیت ظهور ...

جنگل هم که باشیدرختانت را ببرندبیابان می شوی ...فکر کن زن با...

بی تو من ؛با بدن لخت خیابان چه کنم؟!با غم انگیز ترین حالت ته...

حسّ زنانه خیلی چیزها را می فهمداگر هر کاری کردیتو را نفهمیدی...

𝐀𝐍𝐙𝐀𝐋𝐈𝐂𝐇𝐈 🤍💙💙🤍💙🤍💙وقتی که تمام مردم شهربه خواب می‌روندمن در ک...

یاد گرفته ام که دلتنگی هایم رادر دنج ترین گوشه قلبم پنهان کن...

پر کن گوش تمامپروانه های شهر را از عطرت،دلم می خواهدبوی #تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط