وقتی باران به پنجره می کوبد

وقتی باران به پنجره می کوبد


جای خالیت ملموس تر می شود


وقتی مه بر  شیشه های ماشین می نشیند و

 

بوران محاصره ام می کند


وقتی گنجشک ها جمع می شوند تا


ماشینم را از عمق برف بیرون بکشند...


گرمای دستان کوچک تو را به یاد می آورم و


سیگارهایی که با هم کشیدیم


مثل سربازها در سنگر



نصف تو...



 نصف من...
#F


@,,,,D
دیدگاه ها (۸)

تنگ است دلم،باز خیالم نگران استاشکم ز پس این دل پر غصه روان ...

خانمها حتما بخونن،،،گاهی هم اینجوری فکر کنید بد نیست او "مرد...

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشدیا آن که گدایی محبت شده با...

دعای شبانه خدایم تو زیباترین " ﺣﻀﻮﺭ " ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽﻭﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط