جمعه باور میکند تنهایی ام را

جمعه باور میکند تنهایی ام را
هم صدا با غصه هم آوایی ام را

جمعه خالی جای او در قاب عکسم
می کشد نقش غم همپایی ام را

می زند بر سینه زخم کهنه ای را
کرده کم این زخم ها بینایی ام را

جمعه روزی تلخ بود از روز آغاز
غصه از من می برد پویایی ام را

میروم مسجد ولی قلبم سیاه است
ای دل از من برده ای رؤیایی ام را

شرح حال مرد تنها را نخواندی
جمعه کرده خوب تر زندانی ام را

وصف عرفان جمعه ها کمرنگ گشته
جمعه باور می کند تنهایی ام را
─┅─═ঊঈ❤ ️ঊঈ═─┅─
دیدگاه ها (۸)

من به بی رحمی "اتفاق" معتقدم. اینکه وقتی میفته، می خواد زندگ...

#گلها به عشقه تیم استقلال

ﺯﻧﺪگےﻣﻌﺮﻛﻪ ﻫﻤﺖ ﻣﺎﺳﺖﺯﻧﺪگےﻣﻴﮕﺬﺭدﺯﻧﺪگےﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺭﺍﺯﺍﺳﺖﻭﻣﻼﻣﺖ ﺑﺪﻫﺪﺯﻧ...

‌ ‌ ‌ "خدای" من در "هوایت" هوایی شدم "بی آنکه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط