اسلاید دو استایل مایکل


اسلاید دو : استایل مایکل
اسلاید سه : استایل کلارا‍

شکوفه گیلاس پارت³

ویو مایکل :
حواسم رو جمع کردم و به فروشنده داستان کتاب رو توضیح دادم

ویو کلارا :
زیر چشمی نگاش میکردم..خیلی خوشتیپه..سعی کردم حواسم رو با کتاب ها و صدای ورق زدن صفحاتی که توی سکوت کتابفروشی میپیچید پرت کنم اما موفق نشدم..به هر حال..من به عشق اعتقاد ندارم ، شاید فقط از استایل اون پسر خوشم اومده..


یه کتاب انتخاب کردم و رفتم تا اون پسره برام حسابش کنه..

؛&انتخابتون رو کردین..؟
؛ بله..لطفا این کتاب رو حساب کنید..
؛& حتما..

اومدم کتاب رو بهش بدم که دستش با دستم برخورد کرد..کل بدنم مور مور شد ، گرمای دستش به دستای یخم آرامش میداد..میخواستم تا ساعت ها دستش رو بگیرم ولی..ولی کتاب رو ازم گرفت و دستش رو عقب کشید..

ویو مایکل:

وقتی دستم به دستش خورد دوباره تپش قلبم گرفتم..چرا انقدر دستاش یخ بود؟؟ گرفتن دستاش خیلی حس خوبی داشت..
ولی..نمیتونم واسه ساعت ها به زور دستاش رو بگیرم..

ویو کلارا:
کتاب رو برام داخل پاکت گذاشت*

؛& ب..بفرمایید..
؛ خیلی ممنونم..

خانم شین: مایکلللل
؛& اومدمممم
؛ ا..اوه پس اسمش مایکله..

از مغازه رفتم بیرون*
شکوفه های گیلاس تو هوا معلق بودن...یه حسی داشتم..انگار که یه چیزی رو پیدا کرده بودم که سال ها بود دنبالش میگشتم..اما مطمئنم که اون پسر هیچ حسی به من نداره..اصلا..اصلا شاید با کسی تو رابطه ست..
تصمیم گرفتم برم سمت خیابون شانزلیزه و یکم قدم بزنم..


ویو مایکل:
دلم نمیخواست دستمو از توی دستاش بکشم...اما..اما اگه اون منو دوست نداشته باشه چی؟؟ من اصلا اونو نمیشناسم..اگه با یه پسر دیگه ای توی...نه نه اینجوری نیست! بهش فکر نکن! هاییش..


ساعت ۱۰ شب*

ویو کلارا :
داشتم پیاده میرفتم خونه...که..


پارت بعدی؟
دیدگاه ها (۲۴)

‍‍شکوفه گیلاس پارت²‍کلارا بعد از خداحافظی میره به فرودگاه و....

سلام بچه ها خوبین؟؟خیلییی وقته که میخوام فیک بنویسم..نمیدونم...

سناریوی جدید

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 2 " ویو هانا : اسمش ت...

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط