روزی برای آرامش
روزی برای آرامش
پارت ۸
+:یهو گوشیش زنگ خورد...
×:الو بله بابا .....
×پ:میگم تو واقعا فکر کردی باور میکنیم اون باتو میخواد ازدواج کنه.؟
×:بابا چرا نمیخوای بااورم کنی میگم باهم چند وقته تو رابطه ایم از همدیگه خوشمون میاد...
×پ:سریع ببرش خونه....!
×:نمیخوام دیگه زن منه رفتن و موندنش با منه...
×پ:لجبازی نکن جونگ کوکک .. بد میبینی..!!
×:بابا نزار از رفتن ... توی بار و خوابیدن با هر زنی که اونجا میدیدی براتوصحبت کنم تازه بعدش هم می کشتیشون فکر کردی من تحت نظرت نداشتم نصف شبی برای کار اداری میرفتی بیرون...مگه احمقیم ....
×پ:هوفففف .... اصن هرکاری دوست داری کن به من ربطی نداره ... ولی هرکاری میکنم تا شمارو از هم جدا کنم...
×:تلاش کننن نمیتونی....!
)جونگ کوک قطعش میکنه)
+:خوبییی.!؟،
×:هوفف...نگران نباش بیبی..
+:یهو دوباره اومد سمت لبام و کام عمیقی از شون گرفت..
گذاشتم روی میز
×:بیبی میخوام حست کنمم...
)پارت اسمات هرکی دوست داشت بخونهه)
||یدفعه لباسامو در اورد و همچنین خودش و بردم گذاشتن رو تخت لبامو خوب مکید و رفت برای م..مه ها خوب خوردشون و دست گذاشت روی پوصیم و مالید بدون هماهنگی محکم کرد تموم و جیغم در اومد||
||اههه بیبی یکم تحمل کن ....||
||و بعد ۱ ساعت کارشو تموم میکنه ||
منتظر پارت بعد باشید
پارت ۸
+:یهو گوشیش زنگ خورد...
×:الو بله بابا .....
×پ:میگم تو واقعا فکر کردی باور میکنیم اون باتو میخواد ازدواج کنه.؟
×:بابا چرا نمیخوای بااورم کنی میگم باهم چند وقته تو رابطه ایم از همدیگه خوشمون میاد...
×پ:سریع ببرش خونه....!
×:نمیخوام دیگه زن منه رفتن و موندنش با منه...
×پ:لجبازی نکن جونگ کوکک .. بد میبینی..!!
×:بابا نزار از رفتن ... توی بار و خوابیدن با هر زنی که اونجا میدیدی براتوصحبت کنم تازه بعدش هم می کشتیشون فکر کردی من تحت نظرت نداشتم نصف شبی برای کار اداری میرفتی بیرون...مگه احمقیم ....
×پ:هوفففف .... اصن هرکاری دوست داری کن به من ربطی نداره ... ولی هرکاری میکنم تا شمارو از هم جدا کنم...
×:تلاش کننن نمیتونی....!
)جونگ کوک قطعش میکنه)
+:خوبییی.!؟،
×:هوفف...نگران نباش بیبی..
+:یهو دوباره اومد سمت لبام و کام عمیقی از شون گرفت..
گذاشتم روی میز
×:بیبی میخوام حست کنمم...
)پارت اسمات هرکی دوست داشت بخونهه)
||یدفعه لباسامو در اورد و همچنین خودش و بردم گذاشتن رو تخت لبامو خوب مکید و رفت برای م..مه ها خوب خوردشون و دست گذاشت روی پوصیم و مالید بدون هماهنگی محکم کرد تموم و جیغم در اومد||
||اههه بیبی یکم تحمل کن ....||
||و بعد ۱ ساعت کارشو تموم میکنه ||
منتظر پارت بعد باشید
۲.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.