زندگی مافیایی ما
زندگی مافیایی ما
پارت ۱۰
رسیدیم عمارت و رونا ا.ت رو برد و یه اتاق بهش داد بعد اومد روی مبل و کنارم نشست و گفت
رونا: این دختر کیه هان تو توی این چند سال گریه نکردی ولی توی بغل اون دختر گریه کردی پس زود تند سریع و اون کیهه
این سوک: اون دختر عمومه همونی که خیلی دوسش دارم ا.ت دختر عموی من و کوک همونطور که کوک بهم توی تماس تلفنی گفته ا.ت جاسوس مافیا هاست و کارش و خیلی خوب بلده درآمد بالایی هم داره
رونا: اها.راستی اون آدمی که بابام منو بهش فروخته هم مافیاس لقبش هم اوم اها اقبش هوش سیاهه و
تا خواست حرفش و ادامه بده ا.ت اومد پایین پس بلند شدیم و رفتیم سر میز
داشتم با اشتها غذا میخوردم که در عمارت باز شد نگاهی نکردم و مشغول خوردن غذام شدم معلومه کیه دیگه ولی با صدای جیغ فرا بنفشی که شنیدم سرم و بلند کردم که فهمیدم صدای جیغ ا.ت بود به در نگاه کردم که دیدم تهیونگ جلوی در وایستاده
این سوک: چتههههه دارم غذا کوفت میکنممم
ا.ت: تو اصلا میدونی این کیه کسی که باعث شد از نیویورک بیام کرهه اگر اون موقع که گیر افتاده بودم اسم تو رو نمیگفتم الان مرده بودممم
هوفی کردم و مشغول خوردن غذام شدم همینطور که داشتم میخوردم در عمارت باز شد اینبار من با دیدن سی که توی چهارچوب بود جیغ زدم
شرایط پارت بعدی
۳۷۶تایی بشیم
پارت ۱۰
رسیدیم عمارت و رونا ا.ت رو برد و یه اتاق بهش داد بعد اومد روی مبل و کنارم نشست و گفت
رونا: این دختر کیه هان تو توی این چند سال گریه نکردی ولی توی بغل اون دختر گریه کردی پس زود تند سریع و اون کیهه
این سوک: اون دختر عمومه همونی که خیلی دوسش دارم ا.ت دختر عموی من و کوک همونطور که کوک بهم توی تماس تلفنی گفته ا.ت جاسوس مافیا هاست و کارش و خیلی خوب بلده درآمد بالایی هم داره
رونا: اها.راستی اون آدمی که بابام منو بهش فروخته هم مافیاس لقبش هم اوم اها اقبش هوش سیاهه و
تا خواست حرفش و ادامه بده ا.ت اومد پایین پس بلند شدیم و رفتیم سر میز
داشتم با اشتها غذا میخوردم که در عمارت باز شد نگاهی نکردم و مشغول خوردن غذام شدم معلومه کیه دیگه ولی با صدای جیغ فرا بنفشی که شنیدم سرم و بلند کردم که فهمیدم صدای جیغ ا.ت بود به در نگاه کردم که دیدم تهیونگ جلوی در وایستاده
این سوک: چتههههه دارم غذا کوفت میکنممم
ا.ت: تو اصلا میدونی این کیه کسی که باعث شد از نیویورک بیام کرهه اگر اون موقع که گیر افتاده بودم اسم تو رو نمیگفتم الان مرده بودممم
هوفی کردم و مشغول خوردن غذام شدم همینطور که داشتم میخوردم در عمارت باز شد اینبار من با دیدن سی که توی چهارچوب بود جیغ زدم
شرایط پارت بعدی
۳۷۶تایی بشیم
۶.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.