پایان ساده ای بود

پایان ساده ای بود،
او نمی خواست با من باشد!
اولین چیزی که دم دستش بود را، بهانه کرد، و رفت.
زمستان بهانه اش نبود،
من بودم!

ناهید_صباغ
دیدگاه ها (۱)

هیچوقت نذارین اینقدر دیر شه که از دست " عشق " هم کاری برن...

ای که به هنگام درد راحتِ جانی مرا...#مولانا

انسان هاشبیه هم نیستندنام ها چهره هارویاهاشانبا هم فرق داردا...

خیلی وقتا آدم نمی دونه چه مرگشه.دلش می خواد درباره ش با یکی ...

من پر از نفرت بودم.. تو چشات قلبمو ا دم دوره کرد...

در این هوای بغض آلودیادت خواهم کرددر این افکار تو خالیتو را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط