تقدیم ب مادرم❤
تقدیم ب مادرم❤
خسته بودم و توی فکر... یادمه هرموقع مامانم میرفت توی فکر ازش میپرسیدم اخه به چی اینقدر فکر میکنی؟ لبخند میزد میگفت مادر نشدی تا بفهمی...
حواسم نبود ک دیدم اتوبوس رسیده. زودی سوار شدم و روی یه صندلی خالی نشستم. توجهی به اطرافم نداشتم. گوشیمو دراوردم و چک کردم. ن پیامی ن تماسی ... با خودم گفتم اگه مامان بود الان چندبار زنگ زده بود کجایی کی میایی.
توی همین فکرا بودم یه تسبیح عقیق قرمز توجهم و جلب کرد. وااای خدا انگار تسبیح مامان... نگاهی ب دست های لاغر و چروکیده خانم بغل دستیم انداختم. دست هاشم چقد شبیه دستای مامان بود. حتی رنگ پلیورش...
یه نگاه ب خودش کردم. توی فکر بود. مثل مامانم...
دلم خواست کاش میشد ب جای همه دلتنگی هایی ک دارم، جای مامانم بغلش میکردم😢
.
.
.
پ.ن: ببخشید کیفیت عکس پایین
.
. #مادر #دلتنگی #أم #mother
خسته بودم و توی فکر... یادمه هرموقع مامانم میرفت توی فکر ازش میپرسیدم اخه به چی اینقدر فکر میکنی؟ لبخند میزد میگفت مادر نشدی تا بفهمی...
حواسم نبود ک دیدم اتوبوس رسیده. زودی سوار شدم و روی یه صندلی خالی نشستم. توجهی به اطرافم نداشتم. گوشیمو دراوردم و چک کردم. ن پیامی ن تماسی ... با خودم گفتم اگه مامان بود الان چندبار زنگ زده بود کجایی کی میایی.
توی همین فکرا بودم یه تسبیح عقیق قرمز توجهم و جلب کرد. وااای خدا انگار تسبیح مامان... نگاهی ب دست های لاغر و چروکیده خانم بغل دستیم انداختم. دست هاشم چقد شبیه دستای مامان بود. حتی رنگ پلیورش...
یه نگاه ب خودش کردم. توی فکر بود. مثل مامانم...
دلم خواست کاش میشد ب جای همه دلتنگی هایی ک دارم، جای مامانم بغلش میکردم😢
.
.
.
پ.ن: ببخشید کیفیت عکس پایین
.
. #مادر #دلتنگی #أم #mother
۲۳.۶k
۲۸ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.