گاه به گوشواره هایت هم حسادت

گاه به گوشواره هایت هم حسادت

میکنم

که چه شاد با تو از شیطنت هاشان شعر

می خوانند

و با هم در مه تاب می خورید

که لمس می کنند گونه هایت را در

خواب

و حتی به وقت بدرود

نشان بوسه هاشان به تو چشمک می زنند

و دردناک است که می دانم

آنها یادگار من اند که امروز با خود می

بری......
دیدگاه ها (۲)

کاش قلــــ❤ــــبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانـــــ...

بَـﻌﻀــے ﻭﻗــﺘﺎﻣَــﺠﺒﻮﺭے ﺗﻮ ﻓﻀــﺎے ﺑﻐﻀــﺖ ﺑـﺨﻨﺪے ﺩﻟــﺖ ﺑﮕــ...

نِمــــــےدانستَم... دِلتــَـــنگے دل نـــــازُکَم مے کُنـَ...

ای سبزترین خاطره در باغ وجودم /دیشب به حضورت غزلی ناب سرودم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط