دوست‌اش می‌دارم، چرا که می‌شناسمش

.








دوست‌اش می‌دارم
چرا که می‌شناسمش
به دوستی و یگانگی
شهر
همه بیگانگی و عداوت است.
هنگامی که دستان مهربانش را به دست می‌گیرم
تنهاییِ غم‌انگیزش را در می‌یابم
اندوه‌اش
غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
هم‌چنان که شادی اش
طلوع همه آفتاب‌هاست.

📒 آیدا در آینه
#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۰)

انگار ماهی های سرخ از زیر پوستم راه دریا را پیدا کرده‌اند:)))!

و سکوت ها ؛ قربانی بغض های سرگردانند!....

تا تورا شوق به دیدار منی هست بیا

سخن عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط