مردی در کنار ساحل دور افتاده ای قدم میزد شخصی را دید
مردی در کنار ساحل دور افتاده ای قدم میزد . شخصی را دید که به طور مداوم خم می شود و صدف ها را از روی زمین بر می دارد وداخل اقیانوس پرت می کند دلیل آن کار را پرسید و او گفت:" الان موقع مد دریاست و دریا این صدف ها را به ساحل آورده است و اگر آنها را توی آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد . مرد خنده ای کرد وگفت : ولی در این ساحل هزاران صدف این شکلی وجود دارد . تو که نمی توانی همه آنها را به آب برگردانی خیلی زیاد هستند وتازه همین یک ساحل نیست . کار تو هیج فرقی در اوضاع ایجاد نمی کند؟ مرد بومی لبخندی زد وخم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و گفت :" برای این صدف اوضاع فرق کرد"
- ۲.۶k
- ۱۱ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط