شبها...
شبها...
بدتر از همه ی دلتنگیها...
دلتنگی برای خودم است...
همین خودی که هیچ شباهتی به من ندارد...
همین من افسرده ی همیشه ساکت...
همین منی که مدام بغضی را درگلو حمل می کند...
بدتر از دلتنگی این است که
ندانی چه مرگت شده...
ندانی این دانه های اشک برای کدام غمت سرازیر می شود...
بدتر از دلتنگی
ندانستن حال خودت هست ...
فقط میدانم دلم عجیب گرفته...
عجیب...
بدتر از همه ی دلتنگیها...
دلتنگی برای خودم است...
همین خودی که هیچ شباهتی به من ندارد...
همین من افسرده ی همیشه ساکت...
همین منی که مدام بغضی را درگلو حمل می کند...
بدتر از دلتنگی این است که
ندانی چه مرگت شده...
ندانی این دانه های اشک برای کدام غمت سرازیر می شود...
بدتر از دلتنگی
ندانستن حال خودت هست ...
فقط میدانم دلم عجیب گرفته...
عجیب...
۳.۸k
۰۵ آبان ۱۳۹۹