من دوست داشتم
اره ایندفعه صدای پا اومد
اره صدا نزدی ک و نزدیک تر میشد
استرس داشتم چی میشد
فکر نمیکردم که داخل ۱۶ سالگی همچین اتفاقی بیوفته .. با تکان خوردن دست گیره از افکارم بیرون اومدم .
دختری وارد اتاق شد . در رو پشت سرش بست اروم و با غرور سمتم قدم بر میداشت با هر قدم صدای تق تق کفش های پاشنه بلندش به گوش میرسید. با چهره ای که غرور و پوزخند ازش میبارید . اومد جلوم وای ساد و گفت:
# هی برو رئیس کارت داره
~به رئیس بگو نمیاد مگر اینکه تنها بیاد
# اوووو... باشه ولی تو راه رو بلد نیستی ( نیشخند)
~ خب تو بهم میگی
# ههههههعع تو خواب ببینی
~ خب تو راه رو بهم بگو
# اوفف چقدر رو مخییییی.... باشه میگم وقتی رفتی بالا از پله ها
برو انتها ی راه رو اخرین اتاق سمت چپ رئیس منتظره ولی منم باهات میام چی فکر کردی
[ بچه های گل سلام ببخشید دیر به دیر میزارم فقط یه نکته وقتی کنار علامت اون فرد ۳ نقطه میگذارم یعنی تو دلش میگه اون حرف رو ]
...~ فکر کنم الان وقتشه
طناب دور دستم رو انداختم پایین و سریع با چماق زدم پس کلش نمیدونی دلم چنان خنک شد . تن لشش رو که افتاده بود زمین رو گذاشتم یه گوشه با طناب دست و پاش رو سفت بستم که نمیتوانست تکان بخورد. اره شما اشتباه کردین من اشتباه شما رو نمی کنم و دهن اون کص مغز رو با چسب بستن
...~ ااااااوووووففففففف صگ خر الاغ ... اوف
سر و وضعم رو درست کردم و رفتم بالا ببینم چی میشه ولی همراه با خودم یه وسیله هم بردم
رفتم بالا ... تاریک بود . هنوز نرسیده بودم و چیز زیادی معلوم نبود.. کمی جلو تر رفتم ..
"""""""""""""""
و سوال این فیک :
اتاق رئیس کجا بود ؟
شرمنده بابت همه چیز غلط املایی و بد نوشتنم و کلی چیز دیگه الان کم کم داره پارت ها جالب میشه
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.