آگـاهـمـنـد ( غـزل )

حق‌خوری و دادکُشی از جنگ و کشتـار بدترست
آنکه می‌گویـد عدالـت‌ محـورست ، بیدادگـرست

بـیـنـشـی بــیـدار ، بـدانــد در جــهـان واژگــان :
خفتـن و خُـسبیـدن و خوابیـدن امر مصدرسـت

ایـن مطـب باشـد دکـتـر یا تـجـارتـخـانـه هـست
جای درمـان ؛ پـولـشویـی می‌کـنی ، دردآورسـت

داخلش فقـدان دادخواهیست و می‌دیدم فقط :
روی تابلو نامِ " داد " منقوش و نصب سردرست

هـمـچـو نـوزادیــم پــدر مـرده ؛ نــدارد مـادری !
بـی نـوازش مـانـده از دسـتان مـهـر سـرپـرسـت

فلسفـه پرسیده ایمـان و تقـدس چیست ؟ بداد :
پاسخش را منطـق ؛ هردو ساختـه‌های باورسـت

یـک نـمایشنـامـه و اکـران فـیلـمـی‌سـت ، روزگار
کـارگـردانـش سـیـاسـت ، تـوطـئــه بـازیگـرسـت

پـرده‌ایسـت حـائـل مـیان سلطـه و مـردم ولـی :
واقـعیّـت گفت : پـشتـش ؛ ماجـرایی دیـگرسـت

#آگاهمند
#یزدان_ماماهانی
#سـرایـش۲۳_۱_۱۴۰۲
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۰)

رُک ( دلـربـاعـی )

خـدعـه ( دلـربـاعـی )

نـگارنـده ( غـزل )

بـلاتـکـلیـف ( دلـربـاعـی )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط