سقوط یا هبوط ...
سقوط یا هبوط ...
هبوط
مرا کسی نساخت
خدا ساخت ؛
نه آنچنان که « کسی می خواست» .
که من کسی نداشتم ,
کسم خدا بود ،
کس بی کسان ،
او بود که مرا ساخت ,
آنچنان که خودش ساخت ،
نه از من پرسید و نه از آن من دیگرم .
من یک گل بی صاحب بودم
مرا از روح خود در آن دمید و بر روی خاک و در زیر افتاب تنها رهایم کرد .
مرا به خودم واگذاشت
عاق آسمان! کسی هم مرا دوست نداشت ؛ به فکرم نبود ، وقتی داشتند مرا می افریدند ، می سرشتند ، کسی آن گوشه خدا خدا نمی کرد ؛ وقتی داشتم روح می پذیرفتم ، شکل می گرفتم ، قد می کشیدم ، چشم هایم رنگ می خورد ، چهره ام طرح می شد ، بی نی ام نجابت می گرفت فرشته ی ظریف و شوخ و مهربان و چابک پنجه ای ، با نوک انگشتان کوچک سحر آفرینش ، آن را صاف و صوف نمی کرد …
وقتی می خواستند کار دل را درسینه ام آغاز کنند آشنایی دلسوز و دلشناس نداشتم تا برود و بگردد و از خزانه ی دل های خوب بهترین را برگزیند ؛
هبوط
مرا کسی نساخت
خدا ساخت ؛
نه آنچنان که « کسی می خواست» .
که من کسی نداشتم ,
کسم خدا بود ،
کس بی کسان ،
او بود که مرا ساخت ,
آنچنان که خودش ساخت ،
نه از من پرسید و نه از آن من دیگرم .
من یک گل بی صاحب بودم
مرا از روح خود در آن دمید و بر روی خاک و در زیر افتاب تنها رهایم کرد .
مرا به خودم واگذاشت
عاق آسمان! کسی هم مرا دوست نداشت ؛ به فکرم نبود ، وقتی داشتند مرا می افریدند ، می سرشتند ، کسی آن گوشه خدا خدا نمی کرد ؛ وقتی داشتم روح می پذیرفتم ، شکل می گرفتم ، قد می کشیدم ، چشم هایم رنگ می خورد ، چهره ام طرح می شد ، بی نی ام نجابت می گرفت فرشته ی ظریف و شوخ و مهربان و چابک پنجه ای ، با نوک انگشتان کوچک سحر آفرینش ، آن را صاف و صوف نمی کرد …
وقتی می خواستند کار دل را درسینه ام آغاز کنند آشنایی دلسوز و دلشناس نداشتم تا برود و بگردد و از خزانه ی دل های خوب بهترین را برگزیند ؛
۸۰
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.