فقط الّا و بلّا من لبِ او را...
فقط الّا و بلّا من لبِ او را...
که مُشتاقم لبِ لامذهبِ او را
شبیهِ گرمیِ شب های تابستان
نخواهم بُرد از یادم شبِ او را
به سجده رفتم و از «او» طلب کردم
بریزد در تنم داغِ تبِ او را
به من نخ می دهد با خطِّ چشمانش
ندارد اصفهان هم مکتبِ او را
به هر سو می رود، دُنبال او هستم
بنازم گرد و خاکِ مرکبِ او را
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
از کتاب طره های باد
🍃❤
که مُشتاقم لبِ لامذهبِ او را
شبیهِ گرمیِ شب های تابستان
نخواهم بُرد از یادم شبِ او را
به سجده رفتم و از «او» طلب کردم
بریزد در تنم داغِ تبِ او را
به من نخ می دهد با خطِّ چشمانش
ندارد اصفهان هم مکتبِ او را
به هر سو می رود، دُنبال او هستم
بنازم گرد و خاکِ مرکبِ او را
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
از کتاب طره های باد
🍃❤
۳.۸k
۱۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.