دلم سکوت میخواهد
دلم سکوت میخواهد
یک سکوت ممتد ...یک فکر عمیق....یک مرور...مرور خطاها و راه های گذشته...
دلم آرامش میخواهد....یک خواب آرام و عمیق....بدون دلهره از دیر شدن...
دلهره ازحرف ها و کلماتی که دیگر برایم رنگورو رفته و نخ نماشده اند....
دلم خانه تکانی میخواهد.....دلم میخواهد تمام ذهنم راپاک کنم...
آسمان دلم را دوباره آبی ببینم...
باران میخواهم...
نه، سیل....
که ببردتمام آنچه را آزارم می دهد...
دوست دارم تمام بغض های چند ساله را بشکنم...بیرون بریزم....
دلم تورا میخواهد....آغوش تورا....مهربانی تورا....
خدایا تمام تلاشم را کردم ...نشد...دلم تورامیخواهد....بدجور سرگردان شدم
میان آشنایانی که هیچگاه نشناختمشان....
سرگردانم بین خواستنو نخواستن....بین بودن و نبودن....
اگر انتخاب من مهم است ...من نبودن رامی خواهم......
حتما میدانی چقدر هوای زمین برایم غیر قابل تحمل شده .....
خدای من ...عشق من....سعی کردم اونی باشم که تو دوست داری....
اما رفوزه شدم....
خیلی وقته دارم دست و پا میزنم ...بین این آدما....
ستاره ی مشرقی اشتباه بود.....خیال محبوب اشتباه بود....همه ی زندگیم اشتباه
شده...
امروز حرفی را شنیدم که عجیب دلم شکست...حرفها ....حرفهااااا....حرفهااااا
کاش همینجاتموم بشم...
کاش.....
باورکن آرزویی در وجودم نیست...
سرما آنچنان وجودم رو احاطه کرده که از سوزش مدتهاست گرمارو حس نکردم...
خسته ام خدا
خسته.....
یک سکوت ممتد ...یک فکر عمیق....یک مرور...مرور خطاها و راه های گذشته...
دلم آرامش میخواهد....یک خواب آرام و عمیق....بدون دلهره از دیر شدن...
دلهره ازحرف ها و کلماتی که دیگر برایم رنگورو رفته و نخ نماشده اند....
دلم خانه تکانی میخواهد.....دلم میخواهد تمام ذهنم راپاک کنم...
آسمان دلم را دوباره آبی ببینم...
باران میخواهم...
نه، سیل....
که ببردتمام آنچه را آزارم می دهد...
دوست دارم تمام بغض های چند ساله را بشکنم...بیرون بریزم....
دلم تورا میخواهد....آغوش تورا....مهربانی تورا....
خدایا تمام تلاشم را کردم ...نشد...دلم تورامیخواهد....بدجور سرگردان شدم
میان آشنایانی که هیچگاه نشناختمشان....
سرگردانم بین خواستنو نخواستن....بین بودن و نبودن....
اگر انتخاب من مهم است ...من نبودن رامی خواهم......
حتما میدانی چقدر هوای زمین برایم غیر قابل تحمل شده .....
خدای من ...عشق من....سعی کردم اونی باشم که تو دوست داری....
اما رفوزه شدم....
خیلی وقته دارم دست و پا میزنم ...بین این آدما....
ستاره ی مشرقی اشتباه بود.....خیال محبوب اشتباه بود....همه ی زندگیم اشتباه
شده...
امروز حرفی را شنیدم که عجیب دلم شکست...حرفها ....حرفهااااا....حرفهااااا
کاش همینجاتموم بشم...
کاش.....
باورکن آرزویی در وجودم نیست...
سرما آنچنان وجودم رو احاطه کرده که از سوزش مدتهاست گرمارو حس نکردم...
خسته ام خدا
خسته.....
۶۷.۲k
۰۸ دی ۱۴۰۱